سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خادمی برا آسمونی ها

سلام به همه همراهان خوبم...فقط اومدم که بگم اگه خدا بخواد تا دو روز دیگه داریم اعزام میشیم منطقه برا خدمت به آسمونی ها و زائراشون.دعا کنید خوب خادمی باشم براشون و دست پر برگردم بحق مادرشون...خیلی دعام کنید.حتما برا همتون دعا میکنم اگه لایق باشم،در پناه حق باشید...من تا یه ماه دیگه نیستم،حلالم کنید.علی علی...

جبهه کجایی که دلم تنگ توست...



+ نوشته شـــده در جمعه 87 اسفند 2 ساعــت ساعت 1:1 صبح تــوسط کربلایی135 | نظر
برچسب ها: السلام علیک یا انصار اباعبدالله
ارباب بی کفن...
بسم رب الارباب...
از میان تمام فروع،تنها حج حسین(ع) به ظاهر نیمه کاره مانده و او آن را رها کرده و به کربلا آمده است.امام حسین(ع)در شرایطی است که حج عادی نمیتواند گذارد،او با خانه راز نمیتواند گفت،او با منزل معاشقه نمیتواند کرد،چاره ای نیست جز آنکه از خانه به صاحب خانه درآید،او از کعبه را کج میکند  اما نه به این دلیل که حج نکند یا نیمه کاره رها کند،او در جایی ایستاده است که حجی چون دیگ حاجیان او را راضی نیمکند.او باید حجی کند که چشم بنیانگذار خانه خیره بماند و انگشت حیرت حج گذاران تاریخ در دهان،او به دنبال کاملترین حج میگردد و برای کسی که خدا به زیارتش می آید و بر او سلام می کند،زائر خانه بودن قانع کننده نیست.لمس حجرالاسود هر چند دست دادن با خداست اما نه برای کسی که دستهای خدا ملتهب در آغوش گرفتن اوست،او مشتاقانهبه دیدار صاحبخانه میشتابد بی آنکه هیچ یک از رموز دیدار خانه را فرو گزارد...زیارت خانه را به لباس احرام در باید آمد.
حسین (ع) که سلام محرمان واقعی بر او باد در میقات نینوا به لباس سرخ نادوختی ی عشق محرم میشود و تازه این احرام نیز همه ی احرام او نیست،آن لباس کرباس سپیدی که از فاطمه ی زهرا (س) به یادگار مانده است چطور؟
شاید،اما او را غیر از همه ی این احرامها احرام دیگری است،احرام سرخی که در قتلگاه،تن پوش حسین(ع) می شود...
خایا،خدایا،ای غایت عشق حسین(ع)،ما را در طواف عشق با حسین(ع) همراه فرما،بحق حسین (ع) و بحق عشق حسین(ع)..
صلی الله علیک یا اباعبدلله...
محرم اومده... تو مراسمهای  ذکر ارباب دعا برای فرزند  منتظرشون فراموش نشه
علی علی


+ نوشته شـــده در یکشنبه 87 دی 8 ساعــت ساعت 4:45 عصر تــوسط کربلایی135 | نظر
برچسب ها: انا محب الارباب
یه سوال.....
                                                                یاهو                              
      
دلنوشته ای برای همسفرم تا بهشت:   
بعد از شهدا ما کاری کردیم؟؟!
میدونم یه سوال تکراریه که هر وقت به جوابش فکر میکنی یه عرق سرد رو پیشونیت میشینه و قلبت لبریز میشه از یه حس دردناک،ولی راستش رو بخوای هنوز خودم یه جواب درست و حسابی واسه این سوال پیدا نکردم...این جمله رو بارها دیدی روی پوستر بزرگداشت یه شهید یا روی پلاکارت یادمان شهدا و یا روی عکس تکه ای استخوان،هر دفعه هم با دیدن اون از خودت میپرسی آیا واقعا کاری کردم که جبران جبهه نبودنم رو بکنه؟؟؟
یا کاری کردم که دینی که نسبت به آسمونی ها دارم رو ادا کرده باشم؟؟؟یا کاری نکرده باشم که شرمندشون بشم اون دنیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر چی میگردی تا برا این سوالها جواب محکمی پیدا کنی نمیتونی،دلت بدجوری میشکنه،مگه میشه فراموششون کرد یا راهی برا فرار پیدا کرد تا جواب این همه سوال رو ندی؟!
نه!واقعا سخته،نمیشه گذشت از اون همه عشق و شور،از لحظه هایی که میشه با یه حس ناب اونقدر اوج گرفت تا به خدا برسی...
من و تو دلتنگیم برا بودن توی اون ثانیه های طلائی تا بتونیم پرواز رو یاد بگیریم
هر چه گفتیم غیر صحبت یار        در همه عمر از آن پشیمانیم
بیا از اول از ابتدای عاشقی از اولین قدم برای دل دادن و دل سپردن شروع کنیم:
من و تو عاشقیم و سخته عاشق موندنی بشه،باید رفت مثل همه ی عشاق......
با بال شکسته پر کشیدن هنر است     این را همه ی پرندگان میدانند
حالا که میخوای به جواب اون سوالها فکر کنی و پی به دلتنگیت ببری،این دلت به چشمات وصل میشه و میشه قصه ی باریدن بارون از ابر
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
من کزین فاصله،غارت زده ی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دل بسته ی این ایل و تبارم چه کنم؟
یک به یک با نفسهایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم.....
و این حدیث معطر تا آخرین قطره،بر تاریخ نازل میشه و سبز میمونه.
دلم می خواست بنویسم، درد دل یا دل پر درد هر دوتاشون یکی هستن فقط فرقشون اینه که اولی شرح حالش مصداق این بیته:دلی دارم به مثل زلف لیلی   اگر دستش زنی میپاشد از هم
آره،درد دل مال دلایی که مثل زلف یارن...
دومی نه،اهل داد و قال نیست،بیشتر اهل حاله،حالم که مال لحظه های ناب سکوت و بزم شراب یار غائب...
القصه،دل ما دل پر درده  که میخواد ناله ها و غصه ها شو با قیمت گزاف به اون بالایی ها بفروشه.دلتنگی و درد دل و قیل و قالشم هر وقت به تو فکر میکنه و میخواد پریشون شه این بیت و تداعی میکنه:گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود.........................
رفیق:با این همه شرح حال بازم موندم تو جواب اون سوالها.کاش میشد خودشون بیان و رسم پرواز و یادمون بدن...آخه من و تو عاشقیم...
به امید آسمونی شدن...    


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 87 دی 5 ساعــت ساعت 12:9 صبح تــوسط کربلایی135 | نظر
برچسب ها: بعد شهدا...