سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پدرم...

 روز میلاد بهترین و برترین پدر عالم هستی حضرت امیر(ع)،بهونه ی خوبیه که حرفای دلتو به پدرت بگی...من کمتر برام پیش اومده که احساس    قلبیمو به پدرم بگم،همیشه یه حریمی بود بینمون از اقتدار و عظمت اون و حیای من،فکر نکنید پدرم از این پدرای دیکتاتور و قلدر بوده ها،هرگز...خدا من رو دختر یه پدر آروم مهربون فوق العاده کرده...حالا میخوام اینجا احساسمو به پدر ماهم بگم:پدر بی همتای من:همیشه برای من یه اسطوره ی بی بدلیل بودی،ایمانت،اخلاق و رفتارت،عشق به خانواده ات،برام الگو بوده و هست حتی تو زندگی خودم و همسرم.با اینکه خیلی وقتا نبودی و ماموریت بودی و من همیشه انتظارتو میکشیدم که زودتر بیای،بودن در کنار شما و مادر بهترین و آروم ترین لحظات عمرم بود تو مجردی و الانم هست،نازنین پدرم موندنی باشی و سلامت  در کنار مادر برا من و زهرا و محمد حسین...هیچ وقت  نمیتونم زحماتت رو جبران کنم چون همیشه منو مدیون خوبیهات کردی...دوست دارم تا خدا هست...خدا خیر دنیا و آخرت رو به شما و مادر بده بحق الشهدا...فدایی شما:دختر کوچیکت...

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90 خرداد 25 ساعــت ساعت 9:59 عصر تــوسط کربلایی135 | نظر
رحلت امام...

 به بهانه سفر ابدی امام مهربانمان...

 قلبش درد گرفت. پزشک‌ها ریختند توی اتاق و کارها روبه‌راه شد. یکی از آن‌ها داشت آقا را دلداری می‌داد. گفت: «چیزی نیست.            مطمئن       باشید. همه امکانات جور است». آقا گفت: «لازم نیست به من اطمینان و دلداری بدهید. بروید فکری به حال این مردم بکنید».
  • کتاب طبیب دل‌ها، ص 289، به نقل از دکتر عارفی


+ نوشته شـــده در شنبه 90 خرداد 7 ساعــت ساعت 9:15 عصر تــوسط کربلایی135 | نظر
دلمان برای خودمان تنگ شده
جای آینه در جبهه و خط مقدم خالی بود! خصوصاً بعضی وقت‌ها مثل صبح‌ها. بچه‌ها وقتی از خواب بیدار می‌شدند و سر و صورتشان را صفا می‌دادند، مرتب راه می‌رفتند داخل سنگر به خودشان می‌گفتند: «چه‌قدر دلمان برای خودمون تنگ شده.» واقعاً به در می‌گفتند تا دیوار بشنود. به کسانی که یک عمر از دیدن خودشان سیر نمی‌شوند و بیش از همه خودشان را تماشا می‌کنند.

                                                                     شهدا شرمنده ایم و هیچ...


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90 اردیبهشت 7 ساعــت ساعت 9:2 عصر تــوسط کربلایی135 | نظر